ارتباط ، نقش اساسي در موفقيت ازدواج دارد. بدون ارتباط صحيح، حل تعارض و کشمکشها مشکلساز ميشوند اگر زوجين فاقد مهارتهاي ارتباطي ضروري براي حل مشکلاتشان باشند، حتي کوچکترين مشکل نيز حل ناشدني خواهد شد. ارتباطات به واسطه ي فرصت دادن به همسران براي مشارکت در نگرانيها و علايق، اميدها و آرزوهاي يکديگر، موجب رشد و شکوفا شدن روابط زوجين ميشود. بدون سهيم شدن در اين موارد زوجين رشد نخواهند کرد و تا حد امکان به يکديگر نزديک نخواهند شد. اگر يک يا هر دو همسر فاقد مهارتهاي ارتباطي مؤثر باشند، اين براي حل و فصل بحثهايشان مشکلساز ميشود چرا که زوجين قادر نيستند تا نقطه نظرات يکديگر را درک کنند.
در ازدواجهايي که تاکنون دچار مشکل بودهاند، هر يک از زوجين بايد تلاش کنند تا براي بهبود و نجات زندگيشان متعهد شوند که روي مهارتهاي ارتباطيشان کار کنند. نبود تکنيکهاي مؤثر ارتباطي ميتواند به شکست در ازدواج منجر شود. عشق ممکن است همواره پيروز شود اما زماني که نگرانيهاي مهمي وجود دارد حتي عشق نيز نميتواند به تنهايي براي حفظ ازدواج کافي باشد. نگرانيهاي مالي ممکن است خودشان علت شکست ازدواج نباشند اما تنشها و تعارضاتي که اين نگرانيها ايجاد ميکنند، اغلب در شکست ازدواج مقصر هستند. نگرانيهاي مالي ميتواند بار سنگيني را تحميل کند و زماني که يک زوج تلاش زيادي را براي برآوردن تعهدات ماليشان ميکند، ميتواند فشار بسيار زيادي را احساس کند. اين فشارها ممکن است براي تخريب ازدواج سالم به طرق ديگر کافي باشد. اگر يک همسر در زندگي به مسائل مالي مشغول شود، ممکن است شروع به کوتاهي کردن از ديگر جنبههاي زندگي کند. اين رفتارهاي مسامحهآميز بر همسر تأثير گذاشته و موجب ميشود که وي احساس تنهايي و بيمهري نمايد. اين امر ميتواند براي ازدواج آسيبزا شود. اغلب يکي از زوجين به واسطه ي مسايل مالي تحليل خواهد رفت و اين نيز ميتواند براي ازدواج مخرب باشد. شرايط حول ازدواج نيز ميتواند منجر به شکست شود يک ازدواج راحت (بدون فکر) نميتواند يک ازدواج سالم باشد. هنگامي که تصميم گرفتن به ازدواج به غير از عشق حقيقي بر امور ديگري نيز قرار گيرد، اين احتمال وجود دارد که آن ازدواج، ازدواج مناسب و خوبي باشد (عشق تنها کافي نيست) اما اين به معناي گذاشتن شرايط بسيار سختي که براي نمونه در جامعه ي ما حاکم است، نيست.
براي مثال شرايط ازدواجي که اغلب منجر به شکست ميشود عبارتند از: ازدواج کردن به خاطر داشتن بچه يا به خاطر فشاري که از جانب اعضاي خانواده و دوستان احساس ميشود. هيچ کدام از اين دلايل در واقع دلايل معتبر و قابل قبولي براي ازدواج نبوده و اغلب منجر به شکست در ازدواج و طلاق ميشوند. ازدواج کردن در سنين پايين، دليل ديگري براي شکست ازدواجها ميباشد. اگر چه سن مناسب براي ازدواج متغير بوده و به طور زيادي بستگي به خود فرد دارد، افراد زيادي عقيده دارند که براي نوجوانان و سنين پايينتر از 20 سال، ازدواج کردن خيلي زود است. ازدواج کردن قبل از اينکه فرصت لذت بردن از تجارب زندگي را داشته باشيد ميتواند باعث تنفر از ازدواج شده و در نهايت شکست ازدواج را در پي داشته باشد.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت